حقوق و اجتماع

کنفوسیوس: «به جای نفرین به تاریکی شمعی روشن کنید.»

حقوق و اجتماع

کنفوسیوس: «به جای نفرین به تاریکی شمعی روشن کنید.»

حقوق و اجتماع

امیرحسین علینقی
ایمیل: alinaghi@gmail.com
کانال تلگرام: https://t.me/alinaghi_ch

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
با اوج گرفتن گفتگوها در حاشیه موضوع حجاب و اجباری بودن آن، طی سه یادداشت به بررسی ابعادی از این مساله پرداخته شد.

در یادداشت اول، با ذکر اظهارنظری از آیت‌الله سبحانی در ارتباط با حجاب، به این موضوع پرداختیم که آیا اهل تخصص، مانند پزشکان، فیزیک‌دانان، فقیهان و غیره، حق دارند تا با اتکا به دانش و تخصص خویش، اجرای یافته‌های علمی خویش را بر مردم اجبار کنند، یا اینکه بکارگیری این یافته‌های علمی یا الزامات شرعی در زندگی انسان‌ها نیازمند گذر از قلمرو اراده و انتخاب مخاطبین این یافته‌ها و الزامات است؟ در آن یادداشت به این نتیجه رسیدیم که برای اجبار خلایق، مدعیان باید از مردم یا جامعه نمایندگی داشته باشند و به همین دلیل است که عموم مردم و آیت‌الله سبحانی، به هیچ پزشکی اجازه نمی‌دهند تا تجویزهای خود را، به مراجعان تحمیل نمایند.
در همان یادداشت به این نکته نیز اشاره شد که ارتباط یافته‌های علمی دانشمندان و فقیهان با عامه مردم، ارتباطی یک‌سویه و سلسله مراتبی نیست. با هر گزاره علمی یا فتوای فقهی، دانشمندان و مفتیان، عیار خویش را نیز در معرض نقد قرار می‌دهند. از این زاویه، فتوای یک فقیه دایر بر اجباری بودن یا نبودن حجاب، جدای از کارکردهای دیگرش، مبنایی برای قضاوت مردم نسبت به فقیه و فقاهت خواهد شد. اینکه در طول تاریخ، گاه فقیهان، پاسخ بسیاری از استفتائات را نداده‌اند را نیز می‌توان در همین راستا مورد توجه قرار داد.

در یادداشت دوم که پیوند غیرمستقیم‌تری با موضوع حجاب داشت، مساله اجبار انسان‌ها به نیکی توسط «انسان کامل»، در اندیشه یکی از عارفان سده‌های گذشته کشور، به بحث گذاشته شد. اندیشه سیاسی شیعه که برای ایجاد تفاوت میان انسان‌ها، از متغیری به نام «عصمت» استفاده کرده بود، و بعدها برای فائق آمدن بر مشکلات ناشی از محدودیت تعداد معصومین، به توسعه مفهوم «عدالت» پرداخته، در برخی اظهارنظرهای اخیر، ظاهرا خود را مجبور یافته است تا مفهوم عدالت ذومراتب را تا سطح عصمت (غیر ذومراتب) ارتقا دهد و از این طریق برخی شکاف‌های ناشی از سیادت غیرمعصوم را ترمیم کند. اگر مفهوم انسان کامل که توسط بسیاری از عارفان استعمال می‌شود را به مفهوم عصمت نزدیک بدانیم، آنگاه نظریه سیاسی واقع‌گرایانه یک اهل عرفان، شکاف موجود در برخی نظریه‌های سیاسی شیعه، در باب اجبار خلایق را آشکار خواهد کرد. عزیز نسفی، ضمن اعتقاد به وجود انسان کامل و اینکه در هر عصر تنها یک انسان کامل وجود دارد، در تحلیلی واقع‌گرایانه، بر آن است که قلمرو قدرت و نفوذ انسان کامل شامل «اجبار» خلایق نمی‌گردد.

در باب حجاب اجباری دیدگاه عمومی متوجه بررسی اجبار کسانی است که به حجاب اعتقادی ندارند و موقعیت معتقدان به حجاب، کمتر محل بحث است. در یاداشت سوم، با اتکا به مفهوم «هویت»، این فرض به آزمون گذاشته شد که اصولا «هویت» افراد با «اجبار» آنها سر سازش ندارد. لذا اجباری بودن حجاب، رگه‌های هویت دینی زنان محجبه ایرانی را در معرض تهدید قرار داده و با کاستن از ارزش و منزلت انتخاب آنها، قدر و قیمت این زنان و دینی که داعیه هویت‌بخشی به آنها را دارد، با اما و اگر مواجه می‌کند. اگر چنین باشد، شاید بتوان مدعی شد که مفتیانی که با اعلام اجباری بودن حجاب، سنگرهای الزام (بیان حلال و حرام خداوندی) را ترک و در خیال توسعه قلمرو، به دنبال سنگرهای اجبار (اجرای حلال و حرام خداوندی) می‌گردند، جدای از اینکه احتمالا نخواهند توانست به عرصه‌های اجبار دست یابند، از مجرای تضعیف هویت دینی، بازگشتشان به سنگرهای الزام نیز شاید تضمین شده نباشد. (پایان)

عناوین و نشانی یادداشت‌ها به این قرار است:

۱) حجاب: الزام یا اجبار و حدود صلاحیت اهل تخصص

۲) عزیزالدین نسفی، «انسان کامل» و «اجبار» خلایق به نیکی

۳) حجاب اجباری و بحران هویت زنان محجبه ایرانی




امیر حسین علینقی (alinaghi@gmail.com) (https://t.me/alinaghi_ch)
«هر گونه استفاده و بازنشر این متن منوط به ذکر ماخذ است.»