نگاهی به فصلی از کتاب «جهاد در اسلام» نعمتالله صالحی نجفآبادی
مقدمه
ظهور گروههای مبارز و جنگجوی مسلمان در جهان اسلام از جمله القاعده و داعش، این پرسش را به کانون توجهها منتقل کرده است که، از زاویه نگاه اسلام، جنگ و تکاپوهای مسلحانه در حیات اجتماعی انسانها چه جایگاهی دارد؟ آیا جنگ را میبایست اصل اولیه در مناسبات بینالمللی مسلمانان دانست یا حالت و وضعیتی استثنایی است؟ آیا مبنای روابط میان جوامع مسلمان با غیر مسلمانان وضعیت جنگی است و صلح استثناست یا اینکه صلح وضعیتی اصلی است و جنگ حالتی استثنایی دارد؟
در ادبیات فقهی، خمیر مایه پاسخ به این پرسش را میتوان در دوگانه جهاد ابتدایی/ جهاد دفاعی سراغ گرفت. مشروع دانستن جهاد ابتدایی حکایت از اصالت جنگ میکند، و اصیل دانستن دفاع، نشانگر اصالت صلح.
آنگاه که جهاد دفاعی در میگیرد، گویی در نتیجه تهاجم یک بیگانه، از وضعیت اصلی خود، که صلح است، خارج گشتهایم و به طور موقت مقاتله و جنگ را تجربه میکنیم. از این رو جنگ و دفاع را میتوان زندگی در وضعیت استثنایی دانست. اگر بیگانه تهاجم نکند و یا اینکه دست از تهاجم بردارد، شرایط استثنایی غایب شده و به دوران عادی که دوران صلح و همزیستی و فارغ بودن از تهاجم و دفاع و تیغ و خشونت و خون است باز خواهیم گشت.
چنین تصویری در جهاد ابتدایی وجود ندارد. در جهاد ابتدایی آغازگری به جهاد از سوی سپاه خودی است. به همین دلیل، این پرسش که آیا خداوند وضعیت اصلی در روابط میان مسلمانان با غیر مسلمانان را صلح قرار داده است یا خیر، برجسته میشود. به همین دلیل، برخلاف جهاد دفاعی که توجیه آن مشقتی ندارد، جهاد ابتدایی نیازمند استدلال است.
صالحی نجفآبادی و کتاب «جهاد در اسلام»
در ۱۳۹۳ چاپ سوم کتاب جهاد در اسلام تالیف مرحوم صالحی نجفآبادی توسط نشر نی منتشر شده است. این کتاب از چهار فصل تشکیل شده است که عبارتند از:
فصل اول: اصل جنگ است یا صلح؟ (حدود ۱۰۰ صفحه)
فصل دوم: جهاد با بغات (حدود ۳۰ صفحه)
فصل سوم: اسرای جنگی (حدود ۸۰ صفحه)
فصل چهارم: غنائم جنگ (حدود ۱۰۰ صفحه)
در این یاداشت تنها بر فصل اول کتاب، که به موضوع اصل بودن جهاد یا صلح پرداخته شده، تمرکز خواهیم کرد.
نظر نویسنده مبنی بر تعارض فتوای فقیهان با قرآن و سیره
به زعم صالحی نجفآبادی: «آنچه فقها گفتهاند این است که جهاد اصلی در اسلام این است که دین با جنگ ابتدایی و قدرت اسلحه بر مردمی که اسلام را قبول ندارند، اگر چه بیآزار باشند، تحمیل شود و این یک تکلیف الهی است... در حالی که آنچه در قرآن و سیره پیامبر (ص) هست این است که... جنگ ابتدایی با کفار بیآزار تحریم شده است.» (۱۲-۱۱)
با این توضیحات، صالحی نجفآبادی جمعبندی فقها از مشروعیت جنگ ابتدایی را در قطب مخالف با آنچه در قرآن و سیره پیامبر (ص) آمده است میداند: «به این نتیجه رسیدم که جهاد به گونهای که در قرآن و سیره پیامبر (ص) هست با آنچه فقها در متون فقهی نوشتهاند در دو قطب مخالف قرار دارند.» (۱۱)
صالحی نجفآبادی معتقد است که اسلام صلح را به عنوان یک اصل زیربنایی در روابط اجتماعی میشناسد (۱۷). به نظر او: «از نظر اسلام جنگ برای تحمیل عقیده مجاز نیست... اجبار چه به صورت تهدید باشد و چه به صورت جنگ، نباید برای تحمیل دین و عقیده اعمال شود.» (۱۶)
اگر صلح مبنای اصلی در روابط اجتماعی اسلام باشد، جدای از اینکه ورود به جهاد ابتدایی برای کلیه دولتها و جوامع اسلامی معاصر ممنوع خواهد شد بلکه حتی امامان معصوم نیز مجاز به ورود به جهاد ابتدایی نخواهند بود. این نتیجه که برخلاف نتیجهگیری قاطبه فقها در طول تاریخ شیعه بوده، مورد توجه و تایید فقیه نویسنده کتاب است، که البته با انشایی غیرمستقیم به آن اشاره شده است. (۶۹-۶۸)
اینکه صالحی نجفآبادی چه دلایلی برای این استنباط خود دارد را به زودی بررسی خواهیم کرد؛ اما پیشتر، و در ادامه تمرکز بر موضوع تعارض فتاوی فقیهان و متن مقدس، به یک وضعیت فرضی میپردازیم که نویسنده کتاب به ترسیم آن همت میگمارد. به اعتقاد نویسنده، این مثال فرضی، عمق تفاوت میان استنباط فقیهان و کلام الهی و سیره معصومین را نمایش میدهد.
نویسنده در صفحات ۶۰ تا ۶۳ کتاب از یک دیالوگی فرضی جالب پرده برمیدارد. این گفتگو میان سپاه اسلام که در پی جنگ ابتدایی با سپاه کفر صلح طلبی درمیگیرد که قصد جنگ ندارد. در این دیالوگ، فرمانده سپاه اسلام از کفار میخواهد که به اسلام مشرف شوند (اصل دعوت). این دعوت به گفتگویی میان فرماندهان دو سپاه منجر میشود که طی آن فرمانده سپاه اسلام برای اثبات مشروعیت اقدامش به «فتوای فقها» استناد میکند، حال آنکه کفار آشنا به ادبیات قرآنی، برای استناد به عدم مشروعیت این جنگ به «قرآن» استناد میکنند. در انتهای این گفتگو، فرمانده فرضی سپاه اسلام به طرف مقابل چنین میگوید: «با ما از قرآن سخن نگو، چون آن را نمیفهمیم و تکلیف داریم به فتوای فقها که قرآن را میفهمند عمل کنیم و به عنوان جهاد ابتدایی با کفار بجنگیم تا اسلام را اجباراً بپذیرند... و (این فرمانده مسلمان) جواب میشنود که: شما فقط به فتوای فقها تکیه میکنید، آیا آنچه فقها فتوا دادهاند صد در صد همان است که مقصود واقعی قرآن بوده....» (۶۲)
دلایل نویسنده در منع جهاد ابتدایی و محوریت صلح در روابط بینالمللی اسلام
صالحی نجف آبادی از دو دلیل برای اثبات نظر خویش مدد میگیرد. دلیل اول مبتنی بر تجزیه و تحلیل متنی قرآن است و دومین دلیل نیز متوجه تاریخ و سیره معصومین در این زمینه است.
۱. نصوص قرآنی و جهاد ابتدایی با کفار
مدتهاست که شبکههای مجازی پر است از پیامهایی که خشونت را جزء ذاتی پیامهای قرآنی میداند. شخصاً برخوردهایی با این نوع پیامها داشتهام. یکبار در پیامی، تعدادی از آیههای قرآنی آورده شده بود تا مشخص نماید که مدعای داعش، مدعای غریبی نیست. آیات مورد اشاره، که بدون توجه به دیگر آیات و پیامهای قرآن ذکر شده بودند، بر لزوم مقاتله و قتل کفار تاکید داشتند. این آیات قرآنی، آیاتی هستند که در تقسیم بندی صالحی نجفآبادی، آیات مطلقه خوانده میشوند. در بیان او دو نوع آیه در زمینه جنگ داریم: ۱. آیات مقیده ۲. آیات مطلقه
آیات مطلقه: آیاتیاند که «به طور مطلق و بدون هیچ قیدی مسلمانان را دعوت به جنگ با کفار میکنند.» (32) (بقره ۲۱۶/ نساء ۷۴/ نساء ۷۶/ توبه ۲۹/ توبه ۱۲۳/ محمد ۴) در مقابل، آیات مقیده، «آیات دارای قید و شرط»اند (۳۲) یعنی با قیودی به جنگ دعوت میکنند. (بقره ۱۹۰/ بقره ۱۹۱/ بقره ۱۹۳/ حج ۳۹ و ۴۰/ بقره ۱۹۴)
صالحی نجفآبادی، ضمن تاکید بر آنچه صاحبنظران زبان و زبانشناسی، تحلیل متنی مینامند، میگوید:
«همانطور که به یک کتاب قانون به عنوان یک مجموعه به هم پیوسته نگاه میشود و مطلقات آن حمل بر مقیدات میگردد، به آیات قرآن به ضمیمه حدیثهای معتبر نیز باید به عنوان یک مجموعه به هم پیوسته نگاه کرد که در این نگاه به طور طبیعی، مطلقات به وسیله مقیدات تقیید میشوند و در نتیجه به اطلاق آنها نمیتوان تمسک کرد.» (۴۶-۴۵) پس: «طبق قاعده باید آیات مطلقه حمل بر آیات مقیده شود و در حقیقت آیات دارای قید و شرط آیات بیقید و شرط را تفسیر میکند و در نتیجه آیات دارای قید و شرط بر آیات بیقید و شرط حاکم خواهند بود.» (۳۲)
با این تحلیل، امکان تمسک به آن بخش از آیات قرآن که علیالاطلاق از قتل و قتال کفار بحث میکنند از بین میرود. به بیان دیگر، آیاتی که به نحوی مطلق از قتل کفار گفتگو میکنند، معنایشان این نیست که، علیالاطلاق، میبایست به جنگ کفار رفت. معنای این آیات را میبایست در پوتو قیودی که در آیات مقیده آمده فهم کرد. مثلاً معنای این حکم عام که: «کتب علیکم القتال» (جنگ و قتال بر شما واجب شده است: بقره ۲۱۶) در پرتو این عبارت قرآن روشن می شود که میگوید: «و قاتلو فی سبیل الله الذین یقاتلونکم و لاتعتدوا...» (در راه خدا با کسانی بجنگید که با شما میجنگند و از حدود الهی تجاوز نکنید....: بقره ۱۹۰). به این ترتیب، عبارت وسیع و مطلق اول که از مطلوبیت جنگ (که شامل جهاد ابتدایی نیز میشود) میگوید، هر گاه در کنار عبارت دوم قرار میگیرد، به مطلبویت و وجوب دفاع (جنگ با آنها که با شما میجنگند و عدم مطلوبیت آن در خصوص آنها که با شما نمیجنگند) تغییر مییابد. نویسنده کتاب با استفاده از این روش تجزیه و تحلیل و بررسی مصداقی برخی آیات قرآن کریم، عملاً جنگ ابتدایی را از دایره مطلوبهای قرآن حذف میکند.
۲. سیره پیامبر و معصومین در جهاد ابتدایی
اما، تجزیه و تحلیل متنی قرآن، تنها دلیل نویسنده کتاب در نفی جهاد ابتدایی نیست. دلایل دیگر نویسنده از نگاه به سیره پیامبر (ص) و معصومین (ع) استخراج میگردد. اگر بنا باشد که جنگ و جهاد ابتدایی حکم خداوند باشد، طبیعی است که میبایست رد پای عمل به آن را در سیره معصومین و پیامبر نیز مشاهده کرد. نویسنده کتاب اعتقاد دارد که سیره پیامبر و معصوین گویای مطلوبیت و وجوب جهاد ابتدایی نیست. برای این منظور چند واقعه تاریخی مورد توجه نویسنده کتاب قرار میگیرد. در ابتدا به جنگ بدر پرداخته میشود که طی آن نویسنده اشاره میکند که پیامبر هیچگاه برای آن جنگ پیشقدم نشده است: «اگر جنگ ابتدایی برای تحمیل دین مجاز بود رسول خدا (ص) از هر کس دیگر سزاوارتر بود که در حادثه بدر برای جنگ پیشقدم شود و قبل از طرف مقابل، حمله را آغاز کند.» (۳۸-۳۷)
همچنین نویسنده ضمن اشاره به حادثه فتح مکه توسط پیامبر (ص) اشاره میکند که در فتح مکه (در زمان قدرتمندی)، پیامبر کسی را مخیر بین اسلام و شمشیر نکرد، بلکه اعلام کرد که هر کسی که در خانهاش را ببندد در امان است. (۶۰)
در ادامه نویسنده کتاب به یکی از مواردی اشاره میکند که در کتب تاریخی به عنوان یکی از مصادیق جنگ ابتدایی و قتل عام توسط پیامبر (ص) شناخته شده که طی آن بخشهایی از مردم طائف توسط پیامبر قتل عام شدهاند. اهمیت این موضوع نویسنده کتاب را بر آن داشته تا ضمن ارائه برخی شواهد تاریخی، وجود این قتل عام را انکار کرده و نحوه عمل پیامبر در آن جنگ را تبیین نماید. (۷۷)
در انتها نیز نویسنده به موضوع لزوم جنگ ابتدایی سالانه (هر سال یک جنگ ابتدایی) که در کلام خیلی از فقها آمده، اشاره میکند. خلاصه پاسخ نویسنده این است که: «اگر واقعاً این حکم خداست باید حضرت علی (ع) در چند سال زمامداریاش سالی یکبار به جنگ ابتدایی با کفار صلح طلب اقدام کند و آن را در اولویت قرار دهد، پس چرا حضرت چنین کاری نکرد؟» (۹۲)
جمعبندی
نویسنده کتاب برای نفی وجوب و لزوم جهاد ابتدایی از دو دلیل مدد میگیرد:
اول) نفی اطلاق آیات مطلقه جهاد در قرآن کریم با اتکا به روش تجزیه و تحلیل متنی.
دوم) استناد به سوابق موجود از جهاد و قتال و جهاد در عصر معصومین.
با این مقدمات، صالحی نجفآبادی تنها نمونه مشروع جنگ را دفاع دانسته و میگوید: «اگر حملهای از سوی دشمن صورت نگیرد موضوع جنگ منتفی است... (لذا) مجاز بودن جنگ مشروط به تجاوز دشمن است.» (20) بعلاوه، از آنجا که پاسخ به مساله جهاد ابتدایی، ترسیم کننده اصالت صلح یا جنگ در امور اجتماعی و سیاسی مسلمانان است، لاجرم نجفآبادی بر آن است که اصل اولیه در روابط سیاسی و اجتماعی اسلام صلح است و نه جنگ. از این زاویه، او قائل بودن اکثریت فقها به جهاد ابتدایی را خلاف حکم و مسیر الهی در قرآن دانسته و معتقد است که فقها در این فتاوی خود در جهتی خلاف مسیر قرآن حرکت کردهاند.
همچنین او در اشارهای مختصر به چرایی وجود این فتاوی در کلام فقها، به جنبه سیاسی موضوع و بهرهبرداری حکام وقت از این فتاوی در کشورگشاییهای خود اشاره میکند (۴۱) که موضوعی شایسته واکاوی و مطالعه بیشتر است.
امیر حسین علینقی (alinaghi@gmail.com)
«هر گونه استفاده و بازنشر این متن منوط به ذکر ماخذ است.»